خواهي که ببيني رخ پيغمبر را ...

جواني فصلي است که آدمهاي پا به سن گذاشته، حسرت ازدست دادنش را مي خورند و نوجوانان نسبت به آن نگاه مبهمي دارند، درحقيقت جواني پلي است که دو دوره اززندگي انسان را به هم مرتبط مي کند، فضايي که جوان درآن سيرمي کند، عجيب وغريب است، اعمالي که ازاو سرمي زند، گاهي اوقات اصلا قابل پيش بيني نيست.


دنيا هم صحنه نمايشي است که بازيگران آن، همان تماشاچيان آن هستند، اما آنچه دراين صحنه بيشترنمايان است صحنه هاي ماندگاري است که هرگز ازياد ديگران پاک نمي شود، بعضي ازاين صحنه ها آنچنان تاثيرگذارند که حتي آنها که صحنه را ازنزديک نديده اند ازپس قرنها بازهم با به ياد آوردن آن صحنه ها هربار لذت مي برند، بعضي صحنه ها حماسي هستند، بعضي رمانتيک، بعضي عاشقانه و...


اما صحنه اي دراين روزگاروبراين صفحه نمايش به روي پرده رفت که به صورت خاص بازيگران جوان آن کاري کردند کارستان.

کربلا را مي گويم، صحنه اي عبرت آموز که هرلحظه اش دفترمشقي است براي نسلهاي آينده وجوان، آن صحنه مايه مباهات همه جوانان است، جواني که جا داشت درآن دوران به فکرآينده اش باشد، زن وبچه اي براي خودش دست وپا کند يا دست به کاري بزند که ازمال دنيا بي نيازباشد سوداي جواني هم مانع اين نشد که دست ازامامش بشويد، آري او شبيه ترين مردم ازنظرشکل وقيافه سخن گفتن و اخلاق به رسول خدا بود، طوري که هرگاه پدرياد پدربزرگ مي کرد چهره پسررا تماشا مي کرد، کربلا صحنه نمايشي شد تا علي اکبرامام حسين(ع) ماندگارترين پرده خلقت را بيافريند وبراي همين است که حضرت زينب مي گويد «ما رأيت الا جميلا »


خواهي که ببيني رخ پيغمبررا

بنگررخ زيباي علي اکبرر ا

درمنطق وخلق وخلق او مي بيني

با ديده جان محمد ديگررا


اگرچنين است که ما شيعه هستيم والگوي رفتاري ما ائمه اطهارهستند، پس ديگرجوانان ما دليلي براي ره گم کردگي ندارند مگر اينکه خود را به دست خود ازاين صراط مستقيم دورکنند، جواناني که به علي اکبراقتدا کردند و درجنگ آن حماسه ها را آفريدند، خيلي ازما دورنيستند، چرا بايد جوانان امروز ما درعرضه فرهنگ اينقدرشکست خورده وتهي باشند که هرروز به بلايي تازه گرفتارآيند؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا